دوست من

سه چیز در زندگی پایدار نیستند:

رویاها    موفقیت ها       شانس

سه چیز در زندگی قابل برگشت نیستند:

زمان            گفتار           موقعیت  

سه چیز در زندگی انسان را خراب می کنند:

الکل              غرور           عصبانیت

سه چیز انسانها را می سازند:

کار سخت            صمیمیت              تعهد

سه چیز در زندگی بسیار ارزشمند هستند:

عشق        اعتماد به نفس         دوستان

سه چیز در زندگی که هرگز نباید از بین بروند:

آرامش                   امید            صداقت

به سه چیز هرگز تکیه نکن:

غرور                  دروغ                عشق

انسان با غرور می تازد با دروغ می بازد و با عشق می میرد

خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است:

تجربه از دیروز            استفاده از امروز           امید به فردا

تباهی زندگی ما نیز بر سه اصل است:

حسرت دیروز              اتلاف امروز               ترس از فردا


 




نوشته شدهیک شنبه 25 تير 1391برچسب:, توسط گل سرخ



كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیرخوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعتِ خویش !
كه مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب
كوك كن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی‌خیزند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه سحرگاه كسی
بقچه در زیر بغل، راهیِ حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
كوك كن ساعتِ خویش !
ماكیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می‌بیند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه در این شهر، دگر مستی نیست
كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمیگردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر،
و دراین شهر سحرخیزی نیست....



نوشته شدهشنبه 28 خرداد 1390برچسب:, توسط گل سرخ

 

آيا ميدانستيد که وزن اسكلت انسان بالغ بر سيزده تا پانزده كيلوگرم است ؟
آيا ميدانستيد که ما حتي در روزهای ابری هم در معرض اشعه بنفش خورشيد مي باشيم ؟ بين هفتاد تا هشتاد درصد از اين نور ميتواند به راحتي از ابرها ردّ شوند !
آيا ميدانستيد که بی رحم ترین حشره دنیا حشره دعا خوان ماده است ؟ هنگامی که حشره ماده از همسرش باردار می شود، به آن نیش می زند و همسر نیمه جان پس از جفتگیری غذای لذیذی برای حشره ماده میشود !
آيا ميدانستيد که خطر بيماري قلبي و سرطان ريه در افراد غير سيگاري كه در خانه در معرض دود سيگار اطرافيانشان هستند، بيست و پنج درصد بيشتراز ديگران است ؟
آيا ميدانستيد که آب دريا بهترين ماسک زيباي پوست است ؟ البته بخاطر منيزيم و املاح معدني موجود در آب دريا ميباشد !
آيا میدانستيد که پيشانی انسان مرکز دمای انسان است ؟ يعنی اگر شما دمای پيشانيتان را تغيير دهيد دمای بدنتان هم به همان انداره تغيير ميکند اين يکی از دلايلی است که وقتی ما می خواهيم ببينيم که آيا تب داريم يا نه دستمان را روی آن ميگذاريم !
آيا ميدانستيد که اگر روند شيوع سرطان درهمين حد بماند حدود سي و پنج درصد احتمال دارد كه شمادر طول زندگي تان به يكي از انواع سرطان مبتلا شويد ؟
آيا ميدانستيد که جنين بعد از هفته هفدهم خواب هم ميتواند ببيند ؟
آيا ميدانستيد که گربه و سگ هر كدام پنج گروه خوني دارند و انسان فقط چهار گروه ؟
آيا ميدانستيد که روباه ها همه چيز را خاكستري ميبينند ؟
آيا ميدانستيد که اسبها در مقابل گاز اشك آور مصون اند ؟
آيا ميدانستيد که زرافه ايستاده وضع حمل مي‌كند و نوزادش از فاصله 180 سانتي متري به زمين ميافتد ؟
آيا ميدانستيد که تعداد 1300 كره زمين در سياره مشتري جاي مي گيرد ؟
آيا ميدانستيد که 85% گياهان در اقيانوسها رشد ميكنند ؟
آيا ميدانستيد که اولين تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسيد ؟
آيا ميدانستيد که سريعترين پرنده شاهين است و ميتواند با سرعت 200 كيلومتر در ساعت پرواز کند ؟
آيا ميدانستيد که اولين اتومبيل را مظفرالدين شاه قاجار به ايران وارد كرد ؟
آيا ميدانستيد که قدرت بينايي جغد 82 برابر قدرت ديد انسان است ؟
آيا ميدانستيد که در شيلي منطقه ی صحرايي وجود دارد كه هزاران سال است در آن باران نباريده است ؟
آيا ميدانستيد كه هر 50 ثانيه يک نفر در دنيا به بيماری ايدز مبتلا ميشود ؟




نوشته شدهپنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, توسط گل سرخ

در زمان قديم مردي بود که سه پسر داشت . او در زندگي خود تنها ثروتي که داشت يک نردبان ، يک طبل و يک گربه بود . وقتي که مرد ، نردبان را پسر بزرگ ، طبل را پسر وسطي و گربه را پسر کوچک برداشت . پسر بزرگي بعد از مرگ پدرش به فکر دزدي افتاد . يک روز نردبان را برداشت برد به ديوار خانه حاجي گذاشت تازه مي خواست از نردبان بالا برود که صداي حاجي را شنيد که به زنش ميگفت :« من ميروم با فلان شخص معامله کنم . اگر معامله من و او سرگرفت يک نفر را مي فرستم جعبه پول را به او بده بياورد .» اين را گفت و از خانه بيرون رفت . پسري که مي خواست برود به خانه حاجي دزدي کند تمام حرف هاي حاجي را شنيد يواشکي نردبان را برداشت برد خانه خودش گذاشت و برگشت آمد در خانه حاجي را زد .

زن حاجي پرسيد :« کي هستي ؟» پسر گفت :« حاجي مرا فرستاده که جعبه پول را ببرم » زن حاجي هم خيال کرد که حاجي او را فرستاده . جعبه پول را به او داد . پسره هم با خوشحالي جعبه را برداشت و برد . وقتي که حاجي به خانه برگشت زن از او پرسيد که :« معامله تو با فلان شخص چطور شد ؟» حاجي گفت :« هيچ ، معامله ما سر نگرفت » زنش گفت :« پس پول بردي چکار کني ؟» حاجي گفت :« پول کجا بود ؟» زنش گفت :« مگرتو پسر را نفرستاده بودي که پول ببرد ؟» حاجي گفت :« من کسي را نفرستادم !» خلاصه حاجي پول خود را نيافت وپسر بزرگي با پول حاجي ثروتمند شد . برادر وسطي که ديد برادر بزرگش رفته و با نردبانش براي خودش پول پيدا کرده او هم طبل را برداشت و راه افتاد تا اينکه شب شد رفت در يک رباط خرابه خوابيد هنوز بخواب نرفته بود که چند تا گرگ آمدند توي رباط . او از ترس گرگها رفت خودش را جابجا کند که طبل او صدا کرد . گرگها از صداي طبل ترسيدند و فرار کردند ضمن فرار خوردند به رباط خرابه . در رباط بسته شد . پسر که ديد گرگها ازصداي طبل او ترسيدند خوشحال شد و طبل را برداشت بنا کرد به زدن . گرگ ها هم از ترس هي خود را به درو ديوار مي زدند . بازرگاني در آن وقت شب داشت از آنجا ميگذشت ديد توي رباط سرو صدا بلند است . تاجر تا دررباط را باز کرد گرگ ها ريختند بيرون و فرار کردند . مرد طبل زن وقتي ديد بازرگان دررا باز کرد و گرگ ها بيرون رفتند آمد جلو و گريبان او را گرفت و گفت :« چرا در رباط را باز کردي که گرگ ها فرار کنند ؟» اين گرگ ها را پادشاه به من داده بود که رقص کردن به آنها ياد بدهم . حالا من بايد چکار کنم ؟ اگر بروم دنبال گرگ ها که آنها را جمع آوري کنم خرج زيادي برايم برمي دارد . حالا بايد يا خسارت مرا بدهي يا اينکه ميرويم پيش شاه از دست تو شکايت مي کنم .» بازرگان هم از ترس اينکه مبادا پيش شاه از دست او شکايت کند پول زيادي به او داد و رفت . اين برادر هم از اين راه ثروتمند شد . ماند برادر کوچکي . برادر کوچکي وقتي ديد که دو برادرش رفتند با نردبان و طبل پول براي خود در آوردند ، او هم گربه خود را برداشت و از ده بيرون رفت تا به جايي رسيد و ديد درهرچند قدم يک نفر چوب بدست ايستاده . او از آنها پرسيد که :« چرا هرچند قدم يک نفر چوب بدست ايستاده ؟» آنها جواب دادند که :« دراين ملک موش زياد است و از دست موش ها آسايش نداريم به همين دليل است که درهرچند قدم يک چوب بدست ايستاده که نگذارد موشها به مردم آزار برسانند .» اوگفت :« شما امشب هيچکاري به موشها نداشته باشيد من ميدانم وموشها .» آنها همه چوب هاي خود را کنار گذاشتند و رفتند . تا چوب بدست ها کنار رفتند او ديد يک عالم موش جمع شد . او فوري گربه را از زير عباي خودش بيرون آورد . گربه به ميان موشها افتاد چند تارا خورد و چندتاراهم خفه کرد . بقيه فرار کردند . روز بعد اين خبر به پادشاه آن کشور رسيد . وقتي پادشاه اين خبر را شنيد او را به حضور طلبيد و گربه را به قيمت زيادي از او خريد . او هم آن پول را برداشت و به ده خود برگشت . هر سه برادر با کارهاي خودشان ثروتمند شدند . اما ببينيم گربه چکار ميکند . روزي گربه در آفتاب گرم خفته بود که کنيزي از پهلويش گذشت و دم او را لگد کرد . گربه پريد و دست او را زخم کرد . خبر به پادشاه دادند که گربه آنقدر خورده که مست شده و چشم بد به فلان کنيزت دارد . شاه فرمان داد که گربه را ببرند و به دريا بيندازند .يک نفر گربه را جلو اسب گرفت و برد که به دريا بيندازد . تا رفت گربه را توي دريا پرت کند ، گربه به زين اسب چنگ زد . مرد خواست او را بگيرد و دوباره به دريا بيندازد . خودش با سرافتاد توي دريا و غرق شد. گربه همانطور که به زين اسب چنگ زده بود اسب به خانه برگشت . آنها تا گربه را روي اسب ديدند همه از شهر و ديار خود بيرن رفتند و از ترس گربه فرار کردند . گربه تنها در آن کشور ماند تا اينکه بعد از چند سال اهل شهر يکي دو نفر را فرستادند که ببينند اگر گربه رفته است آنها به ديار خودشان برگردند . آن دو نفر رفتند و ديدند که گربه اندازه يک بز شده و توي آفتاب خوابيده و دارد به سبيل هاي خودش دست مي کشد . آن دو نفر فرار کردند و رفتند خبر دادند که گربه توي آفتاب خوابيده خيلي هم اوقاتش تلخ است ميگويد اگر به شما برسم ميدانم چکارتان کنم . خلاصه همه آنها ديگر انکار ديار خودشان را کردند و رفتند .

 




نوشته شدهچهار شنبه 4 خرداد 1390برچسب:, توسط گل سرخ

 

خوزستان:‌ منطقه پارسومانش، زیگورات چغازنبیل، سازه‌های آبی شوشتر، آثاری چون كاخ‌های آپادانا و ماندانا و شهرهای شاهی و صنعتگران، شهرآجری قدیمی دزفول و بازار كهنه ریال.
از لرستان كه می‌گفتید مسیر دهلران به اندیمشك را پیشنهاد كردید تا مسافران سری هم به خوزستان بزنند؛ اما می‌خواهم بگویم حیف می‌شود اگر كسی تا جنوب شرقی ایران برود و به گذری كوتاه از شمال خوزستان بسنده كند.
با شما موافقم اما هشدار می‌دهم كه برای سفر به خوزستان باید عجله كنید، چون از نیمه فروردین اندك اندك هوا گرم می‌شود.
منطقه پارسوماش خوزستان در محدوده تقریبی شهرستان‌های مسجد سلیمان، اندیكا، لالی، هفتگل و ایذه نخستین مناطق استقرار پارسیان آریایی در ایران بوده‌اند. بیشتر مردم از جاذبه‌های خوزستان خبر دارند و زیگورات چغازنبیل یادگار تمدن بزرگ عیلامی‌ها در محدوده شهرستان هفت‌تپه، شوش پایتخت زمستانی هخامنشیان با آثاری چون كاخ‌های آپادانا و ماندانا و شهرهای شاهی و صنعتگران را دیده‌اند، اما شاید در سفرهایشان به این استان كمتر از شهر آجری قدیمی دزفول و بازار كهنه ریال در آن بازدید كرده باشند.

چهارمحال و بختیاری: ‌گردشگری روستایی در روستاهای چون آتشگاه، اورگان، دزك، ده‌‌چشمه و....
سفر به چهار محال و بختیاری از جاده رابط خوزستان به این استان هم چندان طول نمی‌كشد، اما دشت‌های استان در نیمه بهار زیباترند؛ چون لاله‌های واژگون و اشك‌ریز در این ماه‌ها باز می‌شوند.
چهارمحال و بختیاری در بلندترین بخش از رشته كوه 1200 كیلومتری زاگرس قرار گرفته است. پیشنهاد می‌كنم حتی اگر در نوروز نمی‌توانید به این استان بروید، برای تجربه زندگی بومی و بكر بویژه در روستاهای این استان، حداقل در تابستان به آن سفر كنید چون هوای آن در تابستان هم مطبوع و بهاری است.

اصفهان: محله‌های كهن جلفا.
از چهارمحال و بختیاری تا اصفهان راه درازی نیست. اصفهان البته نیازی به تعریف ندارد. این همان شهری است كه روزگاری آندره مالرو آن را در كنار پاریس و فلورانس جزو زیباترین شهر‌های جهان خواند. به گردشگری توصیه می‌كنم در اصفهان فقط به دیدار آثار تاریخی آن قانع نشوید و حتما به محله‌های قدیمی اش مانند جلفا هم سرك بكشید.

فارس: دریاچه‌های فالور، بختگان و پریشان، كوچ ایل قشقایی، گردشگری روستایی در روستاهایی چون آتشكده، بندامیر، پاقلعه، مارگون و سرمشهد.
در نگاهی كلی تر می‌خواهم به توصیه تان این مطلب را هم اضافه كنم كه استان اصفهان فقط شهر اصفهان نیست، همان‌طور كه استان فارس هم فقط شیراز نیست و گردشگری در این استان هم نباید به بازدید از تخت جمشید و شاهچراغ و حافظیه ختم شود، مطمئنا شمار زیادی از هموطنان ما حداقل یك بار به استان فارس سفر كرده‌اند اما كمتر علاقه مند هستند، روستاهای این استان را ببینند.
به زیبایی روستاهای استان فارس، لذت تماشای كوچ ایل قشقایی را در دامنه‌های سبز این استان بیفزایید. رونق گردشگری در فارس فقط به اتكای یادگارهای به جامانده از پارسیان 2500 سال پیش و یا معجزه هنر حافظ و سعدی نیست، چشم‌اندازهای طبیعی این استان مانند دریاچه‌های فامور، بختگان و پریشان هم قابلیت جذب گردشگر را دارند.

بوشهر: گردشگری دریایی در سواحل خلیج فارس، خانه رئیسعلی دلواری و گردشگری روستایی در روستاهایی چون بندری، چاكوتاه و حصار .
گرچه هنوز از شیراز به بوشهر بزرگراهی وجود ندارد، اما حتی اگر از جاده‌های اصلی با سرعتی متوسط برانیم، در كمتر از چند ساعت به بوشهر می‌رسیم. این استان در نوروز مسافران زیادی ندارد، شاید به این خاطر كه هنوز جاذبه‌های گردشگری اش برای مردم شناخته شده نیستند.
تلاش‌هایی كه در سال‌های اخیر، برای جذب گردشگر در استان بوشهر انجام شده چندان موفقیت‌آمیز نبوده است. به نظر می‌رسد یكی از بهترین فرصت‌ها در حوزه گردشگری برای سرمایه‌گذارانی كه قصد سرمایه‌گذاری دراین استان را دارند، فراهم كردن امكاناتی برای سفرهای دریایی خانوادگی است. گذشته از نخلستان‌های سرسبز و ساحل داغ بوشهر، مركز این استان چند عمارت بزرگ و تاریخی دارد. در تنگستان هم خانه رئیسعلی دلواری را حتما ببینید و اگر فرصتی برای یك شب سپری كردن در استان بوشهر داشتید، این شب را به روستای بندری با مردم مهمان نوازش اختصاص دهید.

هرمزگان: سفرهای دریایی به جزایر گنگ، میناب، هندورابی، هرمز و هنگام.
مردم از استان هرمزگان هم معمولا فقط كیش و قشم را می‌شناسند، اما این استان فقط آن 2 جزیره و بندر عباس نیست. توصیه‌ام این است كه با چند علاقه‌مند دیگر به سفرهای دریایی، لنجی اجاره كنید و گشت و‌گذاری در جزایر گنگ، میناب، هندورابی، فارور، هرمز و هنگام داشته باشید، درست مثل دریانوردانی كه سال‌ها پیش بین بندر زنگبار در آفریقا و بنادر هند و ایران در رفت و آمد بودند.

یزد: شهرهای اردكان، عقدا، میبد و تفت، طبیعت‌گردی در دامنه‌های شیركوه و ابركوه.
دو شهر كویری یزد و كرمان را برای حسن ختام گفتگوی‌امان نگه داشتم، از آن جهت كه كویر به قول یكی از بزرگان، تكامل جنگل است و هیچ‌كدام از زیبایی‌هایی كه درباره‌شان حرف زدیم، حریف افسون یكی از شب‌های پر ستاره‌اش نمی‌شوند.
یزد، نمادی از تمدن كویری است و به دلیل ویژگی خاص معماری‌اش در بهینه سازی مصرف سوخت و سازگاری با طبیعت، برای گردشگران خارجی حائز اهمیت است. بسیاری از گردشگران اروپایی به هوای دیدن معماری فوق‌العاده این استان و البته استان كرمان به كشورمان سفر می‌كنند غافل از این‌كه بیشتر مردم كشورمان هنوز به این استان‌ها سفر نكرده‌اند.
علاوه بر توجه به معماری شگفت‌انگیز مركز یزد، پیشنهادم برای سفر به این استان دیدار از اردكان، عقدا، میبد، تفت، دامنه‌های زیبای شیركوه، ابركوه و سروزیبای 4000 ساله آن است، سروی كه شاید كهنسال‌ترین موجود زنده در كشورمان باشد.

كرمان: شهر خیالی و چاله مركزی لوت درشهرستان بم، منطقه ماهان و منطقه كویری شهداد.
اگر در سفر نوروزی برنامه‌ریزی روزانه دارید، حتما بیش از 2 روز را به بازدید از استان كرمان اختصاص دهید. بازدید از آثار تاریخی مركز این استان دستكم به دو روز كامل وقت در برنامه سفرتان نیاز دارد، به این برنامه 2 روز بازدید از ماهان را هم بیفزایید و بعد می‌رسیم به بم كه باید شهر خیالی و چاله مركزی لوت را در آن ببینیم. این منطقه در فاصله‌ای كمتر از 150 كیلومتر از استان كرمان، گرم‌ترین نقطه در سراسركره زمین و تنها منطقه مطلقاً فاقد حیات در جهان است.
.... و اما شهداد! در شهداد هم حداقل یك شب باید بمانید تا مهتابش را ببینید، مهتابی كه هیچ عكسی نمی‌تواند واقعیتش را به بیننده منتقل كند یا حداقل به مخاطبش بفهماند كه چه سحری در آن نهفته است كه با مهتاب سرزمین‌های دیگر متفاوتش می‌كند و گردشگران خارجی را وا می‌دارد شهرهای چراغانی خودشان را به دست فراموشی بسپرند و هزاران كیلومتر از آنها دور شوند تا تجربه تماشای مهتاب زیبای شهداد را به خاطره‌های خوش دفتر زندگی‌اشان بیفزایند.



نوشته شدهیک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:, توسط گل سرخ
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.